ابزار وبمستر

ما مي توانيم - اهميت كار از ديدگاه قران كريم

بسمه تعالي

مقدمه

يكي از عوامل بسيار مهمي كه مي تواند به توسعه كار و افزايش كارآمدي و نهادينه شدن همت وكار مضاعف در جامعه ما كمك نمايد توجه به آموزه هاي ديني و ارزش هاي معنوي كار است. قرآن كريم و سيره ائمه اطهار همواره به انسان تلاش گراحترام گذاشته و قدر و ارزش ويژه اي براي او قايل شده اند، لذا ضروري است تا با تبيين نقش همت و كار از منظر قرآن و احاديث در جامعه ايراني كه داراي بافت ديني است، از توان انگيزشي دين در اين راستا بهره گرفته شود تا با تقويت انگيزه هاي ديني براي كارآفريني و اهتمام به كار و تلاش، موجب نهادينه شدن فرهنگ كار در جامعه شود. اسلام دين كار و فعّاليت و آئين سعي و عمل است. تمام مردم براي تأمين زندگي با عزت و شرا فتمندانه بايد از پي كار و كوشش بروند و در جامعه وجودي مؤ ثّر باشد، و اگر كساني از كار شانه خالي كنند و براي تأ مين ما يحتاج زندگي خود دنبال كار نروند در اسلام، مورد بدبيني و انزجارند.

در حقيقت اسلام عزيز نسبت به تأ مين دنيا و آخرت انسان بسيار حساس و سفارش گراست  در اين ميان دو چيز را مد نظر داشته و مسلمين را بر انجام آن تشويق و ترغيب مي نمايد:

1.      كار و تلاش فراوان براي امور دنيوي و اخروي.

2.      سخت كوشي و مقاومت در برابر سختي ها.



Share

يعقوب نعمتي وروجني

اشاره: نظام آفرينش و خلقت جهان هستي بر كار و كوشش و تلاش استوار است و بقاي زندگي انسان ها و  اجتماع به آن وابسته است. به تعبيري فعاليت و كار پايه و اساسي است كه نظام آفرينش روي آن استوار است. به اين معني كه خداوند تمام مخلوقات خود را به ابزاري مجهز كرده است كه براي كار مناسب براي بقاي آن ها لازم است. و با در نظر گيري اين مسئله، استعدادها و توانايي هاي متفاوتي به افراد داده تا مهارت ها و تخصص هاي گوناگون باعث ايجاد جامعه اي متكامل و پيشرفته گردد.

انسان هم اين مهم را به خوبي درك مي كند و در اين امر هيچ شكي وجود ندارد. البته نياز انسان از ساير مخلوقات بيشتر و پيچيده تر است و كار و تلاش او هم از ساير موجودات بايد بيشتر و پيچيده تر باشد. و اين پيچيدگي و در هم تنيدگي فعاليت ها باعث سازمان دهي و پيشرفت عرصه هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي زندگي انسان ها مي گردد.

در واقع كار جوهره انسان است و همين كار و جهاد معقول و علمي و هدفمند انسان هاست كه او را از ديگر مخلوقات متمايز ساخته است. به همين دليل اسلام به كار و جهاد انسان ها اهميت زيادي قائل شده و تاكيد زيادي بر ويژگي حلال و حرام بودن فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي انسان ها دارد. از نظر آموزه هاي قرآن و پيامبر اكرم (ص)، كار و تلاش براي تامين نيازهاي زندگي و حتي به منظور كسب سود، امري قابل قبول و پسنديده است و نوعي ارزش و عبادت تلقي مي شود. از سوي ديگر در اين آموزه ها به ثروت اندوزي اصالت داده نمي شود و انجام هر كاري براي وصول به آن قابل قبول پذيرفته نيست، بلكه كسب درآمد و ثروت اندوزي با حفظ ارزش هاي معنوي پذيرفته شده است.

آموزه هاي قرآن و پيامبر اكرم به كار و تلاش براي گذران امور زندگي، كسب سود و جمع آوري مال و ثروت تاكيد مي كند آن جا كه قرآن كريم آن را در كنار عبادت و پس از آن قرار مي دهد و به آن توصيه مي كند. پيامبر اكرم و فرزندان او نيز چه در مقام عمل و چه در گفتار به كار و تلاش اهميت زيادي داده اند. امير مومنان مي فرمايد: «تعرضوا للتجاره فان فيها غني عما في ايدي الناس» يعني دست به كار و تجارت بزنيد كه موجب بي نيازي از ديگران است.

از نظر آموزه هاي ديني حفظ عزت مومن لازم و ضروري است. قرآن كريم در سوره منافقون مي فرمايد: «و لله العزه و لرسوله و للمومنين» يعني عزت و مجد و عظمت به خدا، رسول او و مومنان اختصاص دارد. از طرفي در منابع اسلامي كار و تلاش و تجارت به منزله يكي از عوامل تامين كننده عزت جامعه اسلامي شناخته شده است. به خصوص اين كه جامعه اسلامي نبايد از لحاظ اقتصادي و تامين نيازهاي اساسي مردم به كشورهاي خارجي و بيگانه نياز داشته باشد، به همين دليل فعاليت هاي اقتصادي افراد كامل و در زمينه هاي گوناگون و متناسب با مقتضيات زمان و شرع باشد. و سود و منفعت اين گونه فعاليت نصيب در محدوده كشور اسلام و در جهت اهداف عموم مردم خرج گردد.

اسلام هرگز به سود به منزله يك اصل نگاه نمي كند و به آن در حد ابزاري براي وصول به اهدافي بها داده است كه در اين آموزه ها وجود دارد. در قرآن كريم از يك سو به آياتي برخورد مي كنيم كه به كار و تلاش و مال سرمايه ارزش مي دهد و از سويي ديگر با آياتي مواجه مي شويم كه آن ها را نكوهش مي كند. يعني بايد يك نوع توازن و ميانه روي در كار و ثروت اندوزي وجود داشته باشد كه انسان را از انجام ديگر فعاليت ها نظير عبادت و خدمت به مردم باز ندارد.

قرآن كريم در مورد تلاش و كوشش چه در امور اخروي و چه در امور مادي توصيه فراواني كرده است. اسلام بين تلاش و كوشش در راه زندگي مادي و عمل در راه تهذيب نفس و تكامل معنوي توازن برقرار مي كند. قرآن پس از آن كه دستور مي دهد در روز جمعه هنگام نماز دست از تجارت برداريد و به سوي ياد خدا بشتابيد، بلافاصله مي گويد: «فاذا قضيت الصلاه فانتشروا في الارض وابتغوا من فضل الله» يعني پس از پايان نماز در زمين پراكنده شويد و به دنيال فضل خدا باشيد. اين جمله را مفسران به كار و تجارت و خريد و فروش و مانند آن تفسير كرده اند. گر چه در آيه قبل از انجام معامله هنگام نماز جمعه نهي شد، در اين آيه نهي برداشته مي شود و امر بعد از نهي متضمن جواز است، در عين حال از اموري است كه مورد عنايت شرع است. يعني در زمان انجام عبادات بايد امور روزانه و دنيوي را رها كرده و به عبادت و پرستش خدا پرداخت و در ديگر زمان ها فعاليت و كار حلال را ادامه داد.

هم چنين در قرآن  هدف از آفرينش زمين و آسمان و جابجايي آن ها اين بيان شده كه انسان به دنبال كسب روزي باشد. در سوره جاثيه آيه 12 آمده است: «الله الذي سخر لكم البحر لتجري الفلك فيه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون» يعني خداوندي كه دريا را تحت سيطره شما قرار داد تا امر به معروف او كشتي در آن به حرمت در آوريد و به دنبال فضل و بخشش الهي باشيد. شايد بتوان از اين آيه اين نكته را برداشت كه دادن رزق و روزي وظيفه خداوند نيست، بلكه فضلي از سوي او است، به اين دليل بايد در خشكي و دريا دنبال آن باشيد و براي اكتساب آن  تلاش كنيد. در سوره قصص نيز مي گويد: «بوسيله آن چه خداوند به تو داده است سراي آخرت خود را تضمين كن و البته سهم خود را از زندگي دنيا فراموش مكن.» اغلب در قرآن براي اشاره به مفهوم كار، واژه هايي مانند «ضرب في الارض» و «استيجار» به كار رفته است. در بين آيات قرآن وقتي صحبت از اموال دنيا است به عناويني هم چون رحمت، حسنه، خير، طيبات و رزق بر مي خوريم كه مال دنيا را تاييد مي كند. اهميت كار از نظر اسلام تا آن جا است كه روح اسلام با اين راضي نمي شود كه شخص دست از كار و كوشش براي تامين زندگي خود و خانواده اش بكشد و مشغول دعا و عبادت شود؛ در روايات متعدد از اين عمل نهي شده است.

اسلام افراد را از سستي و تنبلي كه موجب كند شدن چرخ زندگي مادي فرد، خانواده و جامعه باشد نهي مي كند. امام صادق (ع) مي فرمايد: «اياك والكسل والضجر فانهما مفتاح كل سوء، من كسل لم يود حقا و من ضجر لم يصبر علي حق». از كسالت و دلتنگي بپرهيز، زيرا اين دو كليد تمام بدي ها هستند و كسي كه كسالت ورزد حقي را ادا نمي كند و كسي كه دلتنگي به خود راه دهد بر هيچ حقي شكيبا نيست.

دسته ديگري از روايات كار را به منزله عبادت خداوند دانسته و ثواب عبادت را براي آن لحاظ كرده است. از نظر اسلام حيات فرد و جامعه متوقف بر كار است و در نظر گرفتن ارزش هايي مانند عبادت، تقرب الي الله و جهاد، در مورد آن موجب تشويق افراد به كار و كوشش مي شود و نتيجه آن رشد و شكوفايي بيشتر جامعه است. پيامبر اكرم (ص) فرموده اند: «عبادت هفتاد گونه است كه برترين آن ها كسب روزي حلال است.»

در بعضي از روايات كار به منزله جهاد در راه خدا و گاهي تلاش مسلمان براي تامين زندگي خود و خانواده اش از جهاد هم ارزش تر ارزيابي شده است. امام صادق (ع) مي فرمايد: «الكاد علي عياله كالمجاهد في السبيل الله» يعني كسي كه براي تامين زندگي خانواده اش كار و كوشش زياد كند، خانواده اش مانند مجاهد در راه خدا است. امام رضا (ع) مي فرمايد: «الذي يطلب من فضل الله ما يكف به عياله اعظم اجرا من المجاهد في السبيل عزوجل». يعني پاداش كسي كه مخارج خود و عيالش را از فضل خدا مي جويد از پاداش كسي كه در راه خدا جهاد مي كند بيشتر است.

از نظر سنت كار و كوشش امري لازم و ضروري تلقي مي شود. پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نيز مسلمانان را به كار و تلاش تشويق مي كنند و از كسالت و بيكاري بر حذر مي دارند. انبياء و رهبران ديني همواره به كار و كوشش مشغول بودند و در اين زمينه الگوي عملي مسلمانان بودند به نحوي كه پيامبر اكرم (ص) خود به تجارت و سفرهاي بازرگاني اشتغال داشته است و حتي قبل از نبوت نماينده خديجه در امور تجاري بوده است. در بعضي از روايات هم اين مفهوم وجود دارد كه ائمه (ع) تنها براي بدست آوردن سود و نه براي تامين نياز زندگي، افرادي را براي تجارت از طرف خود گمارده اند. در واقع كار، پيشه انبياء و اوليا است. انبيا و اولياي خداوند نيز براي تامين نيازهاي زندگي خود و خانواده شان كار و تلاش مي كرده اند. آن ها چوپاني، كشاورزي، تجارت و ساير فعاليت هاي اقتصادي را انجام مي دادند و بدان افتخار مي كردند. حضرت علي (ع) در كنار اين كه به امور ديني، اجتماعي و سياسي مسلمانان رسيدگي مي نمودند، به فعاليت هاي اقتصادي در نخلستان و باغ ها و كار و كوشش نيز اقدام مي نمودند. بنابراين آموزه هاي ديني و قرآني، زندگي انبيا و امامان و روايات و احاديث موجود مسلمانان را به كار و تلاش و جهاد براي رفع نيازهاي مادي دعوت نموده اند.

منابع:

ارزش كار و نفي اصالت سود در آموزه هاي قرآني، دكتر محمد امامي، مجموعه مقالات همايش قرآن و اقتصاد، تهران، 1385.

نظام اقتصادي و اجتماعي اسلام، تأليف انور اقبال قرشي، ترجمه دكتر سيد علي اصغر هدايتي، نشر دانشكده علوم بانكي، تهران 1369

 



Share

» انفاق ؛ كليد اقتصاد | نگاه اسلامي به اموال

با دقت در آيات راجع به اقتصاد و امور مربوط به آن ، درمي يابيم كه قرآن كريم به مال و اسباب دنيوي با ديد الهي نگاه كرده و افراد را به داشتن تقوا در  بعد مادي تشويق نموده است . رعايت تقواي مالي ، مستلزم جهادي مستمر و دقيق با نفس و شيطان و عوامل شيطاني پيرامون خود است. خداوند در قرآن وظايف افراد را نسبت به اموال خود يا ديگران معين مي كند مانند آياتي كه درباره زشت و گناه بودن اسراف و تبذير در قرآن آمده است.



1- 
دارايى و اموال را از خود ندانيد بلكه از خداست كه چند روزى امانت به شما داده است :


«وَ ءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي ءَاتَئكُمْ : از مالى كه خدا به شما داده به آنان بدهيد»[1]

1- دارايى و اموال را از خود ندانيد بلكه از خداست كه چند روزى امانت به شما داده است. «مال اللّه»
 2 - ثروتمندان، در قبال ازدواج زيردستان خود، مسئوليّت دارند. «و آتوهم من مال اللّه الّذى آتاكم»[2]

«وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكمُ مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ : و از آنچه شما را در (استفاده از) آن جانشين قرار داد،
انفاق كنيد.»[3]
1- ايمانى ارزشمند است كه همراه با كمك به فقرا باشد. «آمِنوا... أنفِقوا»
2- انفاقى ارزشمند است كه برخاسته از ايمان و انگيزه الهى باشد. «آمِنوا... أنفِقوا
 3- هر چه انسان دارد، عاريه و امانت است، مالك اصلى فقط خداست. «جعلكم مستخلفين فيه
 4- گرچه ايمان و انفاق، تكليف و وظيفه است، ولى خداوند براى آن پاداش قرار داده است. «فالّذين آمنوا... و أنفقوا لهم أجر كبير» آرى پاداش، كليد تشويق به عمل است.[4]

------------
2- انفاق كننده، به عنوان نايب از مالك اصلي مال را مي بخشد


قرآن كريم انفاق را در رديف ايمان به خداي متعال قرار داده است و آن را عملي نيابي به شمار مي آورد، يعني كسي كه انفاق مي كند، چيزي از مال خود نمي دهد، بلكه به عنوان نايب از مالك اصلي (خداوند متعال) آن را مي بخشد: «ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكمُ مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ ْ وَ أَنفَقُواْ لهَُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ»[5]؛ به خدا و پيامبر او ايمان آوريد و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشين [ديگران] كرده انفاق كنيد، پس كساني از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند، پاداش بزرگي خواهند داشت.

انفاق سبب آرامش است

«خُذْ مِنْ أَمْوَالهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بهِا وَ صَلّ ِ عَلَيْهِمْ  إِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لهَّمْ»[6]
 از اموالتان صدقه بدهيد كه سبب آرامش است.

«وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةِ  بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ...».[7]
پيام ها :
1- اگر هدف، تحصيل رضاى خداوند و رشد و كمال روحى باشد، كارها بارور مى‏ شود. «ابتغاء مرضات اللّه... فاتت اُكلها ضعفين»
2- اخلاص، ساده بدست نمى ‏آيد، بايد به سراغ آن رفت. «ابتغاء مرضاة اللّه»

انفاق عامل بركت و افزايش در مال

«مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ... أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فيِ كلُ ِّ سُنبُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ»[8]
1- سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذير، بهترين راه براى حلّ اختلافات طبقاتى است. همچنان كه پيدايش و گسترش ربا، زمينه ساز و بوجود آورنده‏ ى طبقات است. لذا در قرآن آيات لزوم انفاق و تحريم ربا در كنار هم آمده است.
2- تشويق و وعده‏ ى پاداش، قوى‏ ترين عامل حركت است. پاداش هفتصد برابر. «واللّه يضاعف»
3- لطف خداوند، محدوديّت ندارد. «واللّه يضاعف ... واللّه واسعٌ عليم»
4- اگر انفاق مال، تا هفتصد برابر قابليّت رشد و نمو دارد؛ «كمثل حبّة انبتت سبع سنابل فى كلّ سنبلة مأة حبّة» پس حساب كسانى كه در راه خدا جان خود را انفاق مى‏ كنند چه مى‏ تواند باشد؟! «واللّه واسعٌ عليم» [9]

--------------
پي نوشت
1ـ سوره نور، شريفه 33
2-تفسير نور .حجة الاسلام قرائتي
3و5ـ سوره حديد ، شريفه 7
4-تفسير نور .حجة الاسلام قرائتي
6-سوره توبه ، شريفه 103
7- سوره بقره ، شريفه 265
8- سوره بقره ، شريفه 261
9-4-تفسير نور .حجة الاسلام قرائتي



Share

آياتى است كه نتيجه بخش بودن ايمان را مشروط به عمل و نتيجه بخش بودن عمل را مشروط به ايمان قرار داده است. مانند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ، الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ«» (كسانى كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و عمل صالح انجام مى‏دهند، پاداش آنان در نزد پروردگارشان مى‏باشد).

 مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً«» (هر كه از مرد و يا زن عمل صالح انجام بدهد در حالى كه داراى ايمان است، او را با حيات پاكيزه‏اى زندگى مى‏بخشيم).

 

در قرآن مجيد بيش از 60 آيه در اين باب آمده است كه ايمان مقرون با عمل را مطرح نموده، وصول به امتيازات هر يك را مشروط به ديگرى معرفى مى‏نمايد.

 

-  آياتى در قرآن وجود دارند كه به جهت اهميت عمل، آن را مورد نظاره الهى معرفى مى‏كنند، مانند: وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما«» (و او به كارى كه انجام مى‏دهند، داناتر است).

 

 إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ«» (قطعا خداوند به كارى كه انجام مى‏دهيد، بينا است).

 

در حدود 80 آيه اين موضوع را تأكيد مى‏كند كه خداوند متعال همه اعمال انسانى را مى‏بيند و مى‏داند.

 

هيچ عاملى براى رشد انسانى نيرومندتر از آن نيست كه بداند همه حركات او تحت نظاره خداوندى است و هر كارى كه مى‏كند و سخنى كه مى‏گويد و انديشه‏اى كه در ذهنش به جريان مى‏افتد، ثبت و ضبط گشته، سرنوشت آينده ابدى او را تشكيل مى‏دهند.

 

كسى كه به چنين اصلى معتقد است، كمترين تعدى به حقوق ديگران نمى‏كند، هرگز دروغ بر زبانش جارى نمى‏گردد، سخنى بر ضرر ديگران نمى‏گويد، حتى انديشه‏هاى خود را هم از گرايش به پليديها محفوظ مى‏دارد.

 

                                               

 

-  آياتى است كه ملاك مراحل و درجات رشد را كار و كوشش معرفى مى‏نمايد. از آن جمله: وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا«»

 

(و براى هر كس با عملى كه انجام مى‏دهند، درجاتى است) اين گروه هم عظمت كار و كوشش را در حد اعلا قرار مى‏دهد و ملاك رشد آدمى را مجرد معرفت بيان نمى‏كند. و با نظر به آيات ديگر كه ايمان و معرفت را هم ملاك مراحل ترقى معرفى مى‏نمايد،

 

-  بعضى از آيات در قرآن مجيد مى‏گويد: ايمان و عمل صالح موجب افزايش علم و روشنائى انسان مى‏باشند. از آن جمله: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ«» (آنانكه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى‏دهند، پروردگارشان آنان را با ايمانى كه دارند هدايت مى‏نمايد).

 

در اين گروه از آيات يكى از اساسى‏ترين مسائل مربوط به انسان و كار مطرح شده است. اين مسأله عبارت است از اين كه، عمل صحيح و هدف‏دار عامل افزايش معرفت است.

 

-  آياتى است كه محبت را زائيده ايمان و عمل صالح گوشزد مى‏كند، مانند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا«» (براى آنانكه ايمان آورند و اعمال صالحه انجام دهند، خداوند محبتى قرار خواهد داد).

 

عامل محبت اصيل انسانها به يكديگر، ايمان و عمل صالح است.

 

اگر همه كتب اخلاقى را باز كنيد و ورق بزنيد، جز اين شعار كه «اى انسانها به يكديگر محبت بورزيد» محصولى نخواهيد ديد.

 

-  بعضى از آيات قرآنى زمينه آفرينش انسان را تلاش جدى و نهائى معرفى مى‏نمايند. مانند: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ«»

 

(به طور قطع ما انسان را در زمينه تلاش و گلاويزى در كار آفريده‏ايم).

 

 يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ«» (اى انسان تو در حال كوشش حياتى به ديدار خداوندى رهسپار مى‏شوى).

 

در اين نوع از آيات، كار و كوشش، هم زمينه آفرينش آدمى معرفى مى‏شود و هم وسيله و راه به سوى خداوند متعال. براى اهميت تلاش در اين زندگانى، دليلى با اهميت‏تر از اين گروه آيات در هيچ يك از مكتبهاى بشرى نمى‏توان پيدا كرد، زيرا اين گروه هم حركت و كار را عنصرى اساسى در طبيعت انسان معرفى مى‏كند و هم سرنوشت نهائى او را به كار و كوششى كه كرده است، مربوط مى‏سازد.

 

-  آياتى در قرآن مجيد آمده است كه سقوط و پوچى شخصيت آدمى را در گذرگاه تاريخ و در مسير ابديت، با سقوط و پوچى و پليدى كارهاى او، توأم مى‏سازد، از آن جمله: مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‏ شَيْ‏ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ«» (مثل كسانى كه به پروردگارشان كفر ورزيده‏اند، كارهاى آنان مانند خاكسترى است كه باد تندى در روز طوفانى بر آن بوزد، آنان از چيزى از اندوخته‏هاى خود قدرت بهره‏بردارى ندارند اينست گمراهى دور از رشد و هدايت.)

 

 تجسم كار و كوشش و حتى فعاليتهاى درونى در ابديت‏گروه نهم

 

-  آياتى است كه با صراحت كامل مى‏گويد: انسانها، تجسم يافته همه كارهاى خود را در ابديت مشاهده خواهند كرد. از آن جمله: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ«» (روز قيامت روزى است كه هر كسى كارى را كه از خوب و بد انجام داده است، حاضر مى‏بيند. [كسى كه كارهاى بد انجام داده است.] مى‏خواهد ميان او و كارهاى بد، فاصله زيادى باشد كه آنها را نبيند و خدا شما را در باره خود برحذر مى‏دارد و خداوند به بندگان خود مهربان است).

 

 فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ«» (كسى كه به اندازه ذره‏اى كار خوب انجام دهد، آن را خواهد ديد و كسى كه به اندازه ذره‏اى شر انجام دهد، آن را خواهد ديد).

 

آيا اين همه آيات قرآنى براى اثبات اصالت كار در حيات بشرى كفايت نمى‏كند آيا با ديدن اين آيات صريح در اصالت كار در حيات دنيوى و حيات ابدى انسانى، باز امكان دارد كه يك فرد يا جامعه مسلمان، دست از كار بكشد و حيات خود را به قضا و قدر و بخت و شانس بسپارد

 

آيا در حدود 700 آيه از قرآن مجيد كه با اشكال گوناگون چه در موارد شخصى و چه به صورت قانون كلى، اهميت و اصالت و عليت كار و كوشش را به نتايج آن گوشزد مى‏كند، كافى نيست كه ملاك حيات منطقى واقعى و ارزش آن را كار قرار بدهد بلى، سوگند به خداوندى كه خود، هستى را در مجراى كار و حركت آفريده است، چنين است كه ملاك حيات منطقى واقعى و ارزش آن، كار است و بس.

 

ارزش انسانى كار در مكتب اسلام

 

 روايات وارده در مسئله كار و ضرورت و ارزش آن ما فوق تواتر است كه براى جمع‏كردن آنها مجلد بيش از 1000 صفحه‏اى لازم است. تنها چند روايت را به عنوان نمونه‏اى از صدها روايات در اينجا مى‏آوريم.

 

از امام صادق عليه السلام روايت است كه: الكادّ لعياله كالمجاهد في سبيل اللّه

 

(كسى كه براى معاش عائله خود مى‏كوشد، مانند كسى است كه در راه خدا جهاد مى‏كند).

 

 الّذى يطلب من فضل اللّه عزّ و جلّ ما يكفّ به عياله اعظم اجرا من المجاهد في سبيل اللّه

 

 (كسى كه براى كفاف معاش عائله‏اش، از فضل الهى مى‏جويد، داراى پاداشى بزرگتر از پاداش مجاهد در راه خداست).

 

 پيغمبر اكرم فرموده است: ما اكل احدكم طعاما قطّ خيرا من عمل يده

 

(هيچ كس از شما هرگز طعامى بهتر از كار دست خويش نخورده است).

 

 الحسن بن علىّ بن حمزة عن ابيه رأيت ابا الحسن (موسى بن جعفر عليه السّلام) يعمل فى ارض له قد استنقعت قدماه في العرق، فقلت له جعلت فداك اين الرّجال فقال يا علىّ قد عمل باليد من هو خير منىّ فى ارضه و من ابى فقلت له: من هو فقال: رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و أمير المؤمنين و آبائى عليهم السّلام كلّهم كانوا قد عملوا بأيديهم و هو من عمل النّبيّين و المرسلين و الاوصياء و الصّالحين

 

«» (حسن بن على بن حمزة از پدرش نقل مى‏كند كه ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السلام را ديدم كه در زمينى كه داشت كار مى‏كرد و پاهايش عرق كرده بود.

 

به او عرض كردم: فدايت شوم، كجا هستند مردانى كه به شما كمك كنند فرمود:

 

اى على، بود كسى بهتر از من و پدرم، كه با دست خود كار مى‏كرد.

 

عرض كردم: چه كسى بود فرمود: رسول خدا (ص) و أمير المؤمنين و پدرانم عليهم السلام، همه آنان با دستشان كار كرده‏اند. كار سيرت پيامبران و مرسلين و اوصياء و نيكوكاران بوده است)

 

ابو عمرو الشّيبانى: قال رأيت ابا عبد اللّه و بيده مسحاة و عليه ازار غليظ يعمل في حايط و العرق يتصابّ عن ظهره فقلت جعلت فداك اعطنى اكفك فقال لي: انّى احبّ ان يتأذّى الرّجل بحّر الشّمس فى طلب المعيشة.

 

 (ابو عمرو شيبانى مى‏گويد: امام صادق (ع) را ديدم در حالى كه وسيله صاف‏كننده زمين به دست و لنگ ضخيمى به كمر، در باغى كه داشت، كار مى‏كرد و عرق از پشتش مى‏ريخت، عرض كردم: فدايت شوم، وسيله را به من بدهيد تا كار شما را انجام بدهم.

 

به من فرمود: من دوست دارم مرد در گرماى آفتاب در تحصيل معاش، به مشقت بيافتد).

 

 ابو بصير: قال سمعت ابا عبد اللّه عليه السّلام يقول: انّى لأعمل في بعض ضياعى حتّى اعرق و انّ لى من يكفيني ليعلم اللّه عزّ و جلّ انّى اطلب الرّزق الحلال

 

 (ابو بصير مى‏گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى‏فرمود:

 

   من در بعضى از زمينهاى خود تا حدى كار مى‏كنم كه عرق مى‏كنم با اين كه كسى را دارم كه كار مرا به عهده بگيرد و براى من كفايت كند، تا خداوند عز و جل بداند كه من روزى حلال جستجو مى‏كنم).

 

قاطعانه‏ترين روايات و تهديدآميزترين آنها در باره تحقيركنندگان كار و كوشش، آن روايت بسيار معروف است كه از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است:

 

 ملعون من القى كلّه على النّاس

 

 (ملعون است، كسى كه بار معاش خود را بر دوش مردم بنهد).

 

اين بود نمونه‏اى از منطق پيغمبر اسلام و پيشوايان عالم تشيع و عمل عينى آنان كه ترديدى در اهميت حياتى كار باقى نمى‏گذارد.



Share

متن ذيل، نظرات ايشان پيرامون اهميت دادن به كار در جوامع اسلامي است كه در ادامه جلسه بيست ‌و ششم تفسير ايشان بيان شده است؛

حالا اينكه مي‌بينيد فرضاً جوامع اسلامي به كار اهميت نمي‌دهند، اينها اسمشان اسلامي است، اما اين اهميت ندادن اسلامي نيست، يا جوامع غربي و يا مثلاً اينكه جامعه‌ي ژاپن براي نفس كار اهميت قائلند، آنها جوامع غير اسلامي هستند، لكن اين حركت و اين صفت و اخلاق‌شان، صفت و اخلاق ديني و اسلامي است يا اينكه مي‌بينيد مثلاً يك محقق مسلمان و يك عالم، يا دانشمند مسلمان، براي اينكه علم خود، و دانش خود و فكر خودش را مصرف كند، بفكر اين است كه از اين راه چقدر پول در خواهد آورد؟

فرضاً اگر يك پزشكي است كه به جاي اينكه برود در آزمايشگاه پزشكي يا در مركز تحقيقات پزشكي بنشيند و تحقيقات پزشكي بكند، همان دو ساعت، 3 ساعت را مثلاً در مطب خودش مي‌گذراند، چون درآمد اين 2 ساعت مطابق چند برابر درآمدش در آزمايشگاه است. و لذا طبيعي است كه يك چنين جامعه‌هايي كه يك چنين انسان‌هايي دارند، به جايي نمي‌رسند.

صفت اسلامي و ديني
اين خصلت و اين گذشت از راحتي زودگذر و به اصطلاح كوتاه مدت، يك صفت اسلامي و ديني است كه حالا اتفاقاً آن انسان غيرمسلمان به اين صفت آراسته شده
اما فلان محقق غير مسلمان به جاي اينكه برود از معلومات خودش پول بسازد و استفاده‌هاي پولي ببرد، مي‌رود در آن اطاق و پستوي تاريك و گرم و ناراحت خانه‌ي خودش مي‌نشيند و شروع مي‌كند، مثلاً روي فلان پديده‌ي طبيعي كار و مطالعه مي‌كند و با عشق ورزيدن به او يك دانشي و يك كشف بزرگي را به انسانيت عرضه مي‌كند.

اين خصلت و اين گذشت از راحتي زودگذر و به اصطلاح كوتاه مدت، يك صفت اسلامي و ديني است كه حالا اتفاقاً آن انسان غيرمسلمان به اين صفت آراسته شده و اين صفت را به كار بسته و اين صفت است كه آن اثر را مي‌بخشد.

اين خصلت‌هاي خوب انساني را همه‌ي اديان به مخاطبان خودشان توصيه كرده‌اند كه بعضي از ملت‌ها بعلت شرايط تاريخي و حاكميت‌هاي بد و شرايط جغرافيائي و مسائل گوناگوني كه دارند از اين خصلت‌ها به دورند، ولو اينكه اسمشان هم مسلمان است يا متدين به ديني هستند، ولذا طبيعي است كه اينها از آثار اين خصلت‌ها خوب بهره نخواهند برد، اما بعضي از انسان‌ها و بعضي از جوامع ديگر كه بعلت شرايط جغرافيائي و شرايط تاريخي و وضع حكومت‌ها در دنيا برايشان پيش آمده، اينها اين خصوصيات را پيدا كرده‌اند.

فرض كنيد فشاري كه در جنگ جهاني دوم به ملت ژاپن وارد آمد، اين ملت را آنچنان متحول كرد كه به دنبال پيشرفت‌ها رفتند و به پيشرفت‌هاي علمي رسيدند.

مقام معظم رهبري
آن ملتي كه اينها را ندارد، ولو اعتقاد ديني هم داشته باشد، اما از دين‌داري به همين مقدار كاستي دارد نمي‌شود او را يك ملت دين‌دار دانست
فشارهاي جنگ مثلاً ملت‌هايي را به كار وا مي‌دارد. فشار گرسنگي ملت را به كار وا ‌مي‌دارد. تشويق دولت‌ها ملت را به كار وا مي‌دارد و همه‌ي اين عوامل موجب مي‌شود تا اين صفات در بعضي از ملت‌ها رشد كند و در بعضي از ملت‌ها رشد نكند و اين اختصاص ندارد به اينكه اين ملت دين دارد يا نه.

اين صفات، صفات ديني است و آن ملتي كه اينها را ندارد، ولو اعتقاد ديني هم داشته باشد، اما از دين‌داري به همين مقدار كاستي دارد نمي‌شود او را يك ملت دين‌دار دانست.

بنابراين اين بشارت دادن انبياء بشارت دادن به يك زندگي راحت و يك آينده‌ي توأم با همه‌ي زيبائي‌هاي بشري و انساني با به كار بستن همه تعليمات ديني است و نقطه مقابل مرحله‌ي انذار يعني ترساندن از يك زندگي‌ي سخت و دشوار به خاطر به كار نبستن، تعاليم ديني و آموزش‌هاي ديني و استفاده نكردن از راهنمائي‌هاي دين و عمل نكردن به آنهاست كه از جهات مختلف زندگي‌ي سخت دنيوي در انتظارشان هست.

البته اگر كسي از اين پيغمبر پيروي نكند و رسالت او را هم نپذيرفته باشد، اما عقل خودش را قاضي قرار بدهد و به بعضي از اين تعاليم كه بفهمد درست است عمل بكند، همان سود را در دنيا خواهد برد و اين يك بخشي از انذار و تبشير است.



Share

موضوعات

آمار وبلاگ و پیام صوتی

تعداد بازدید : 557877
تعداد نوشته ها : 136
تعداد نظرات : 12
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 557877
تعداد نوشته ها : 136
تعداد نظرات : 12
ADS

پیام مدیر

لوگوی ما

لوگوی دوستان

سایر امکانات

X