نمونه هايي از قرآن در مورد كار
نمونه هايي از قرآن در مورد كار
1-كار حضرت موسي براي شعيب پيامبر
«قالَ إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ» (27/قصص)
(شعيب) گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبّتى از ناحيه توست من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهى يافت.
همنگونه كه در اين آيه ملاحظه مي شود ميزان كار نيز در ابتدا توسط طرفين مشخص ميگردد كه در آيه فوق كار حضرت موسي به عنوان مهر دختر شعيب قرار داده مي شود .
2-كار يوسف در خزانه داري مصر
«قالَ اجْعَلْني عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ» (55/يوسف)
(يوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمين (مصر) قرار ده، كه نگهدارنده و آگاهم!
اين آيه نيز نشان مي دهد كه حضرت يوسف به خاطر احساس مسئوليت از خطر قحطي كه جان مردم را تهديد مي كرد اين پيشنهاد را داد و يك كار و مسئوليت اقتصادي مهمي را بر عهده گرفت وبه خوبي ازعهده آن برآمد .
3-كارگري پيامبر به امر خدا براي دو بچه يتيم
«فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» (77/كهف)
(موسي و خضر)باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قريهاى رسيدند از آنان خواستند كه به ايشان غذا دهند ولى آنان از مهمان كردنشان خوددارى نمودند (با اين حال) در آن جا ديوارى يافتند كه مىخواست فروريزد و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسى) گفت: « (لا اقل) مىخواستى در مقابل اين كار مزدى بگيرى!
برخي پيامهاي اين آيه از تفسير نور:
همه جا منطقِ «اوّل معاش سپس كار» و «اوّل تأمين سپس تمكين»، درست نيست. پيامبرِ گرسنه، مجّانى كارگرى مىكند. «فَأَبَوْا ... فَأَقامَهُ» وقتى نياز را ديديم، دست به كار شويم و منتظر دعوت و بودجه و همكار و آييننامه نباشيم.
«جِداراً، فَأَقامَهُ»- كار كردن براى خدا بدون گرفتن مزد، عيب نيست. «فَأَقامَهُ» - وقتى كارى را مفيد و لازم تشخيص داديم، به انتقاد اين و آن كارى نداشته باشيم. «لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» - كار كردن و مزد گرفتن و اجير شدن ننگ نيست. «لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» - اولياى خدا براى پول كار نمىكنند. «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً. ( تفسير نور، ج7، ص: 209
4-كار وزره بافي حضرت داود(ع)
«...........َ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَديدَ (10/سبا)
أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ» (11/سبا)
............و آهن را براى او نرم كرديم(10)(و به او گفتيم:) زرههاى كامل و فراخ بساز، و حلقهها را به اندازه و متناسب كن! و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه انجام ميدهيد بينا هستم!
علامه طبرسي در مجمع البيان مي فرمايد : خداوند تعالى آهن را براى داود نرم ساخت براى آنكه دوست ميداشت كه از زحمت و دست رنج خود بخورد و زندگى كند، پس آهن را نرم كرد براى او و صنعت زره سازى را باو آموخت و او اوّل كسى بود كه زره و لباس رزم را اختراع كرد و آن را ميفروخت و از بهاء آن خودش و عيالاتش خورده و زيادى آن را تصدّق ميداد.
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود، خدا بداود وحى نمود تو خوب بندهاى هستى مگر آنكه تو از بيت المال ميخورى، پس داود چهل روز گريه كرد، پس خدا آهن را براى او چون موم نرم ساخت و هر روز يك زره ميساخت و به هزار درهم ميفروخت...واز بيت المال بي نياز گشت. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج20، ص: 225
5-همكاري گروهي با ذوالقرنين براي ساختن سد و نجات از دست ياجوج وماجوج
«قالَ ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعينُوني بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً »(95/كهف)
(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مىكنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سدّ محكمى قرار دهم!
مردم آن منطقه در ابتدا مي خواستند كه فقط پول و كمك مالي بدهند تا ذوالقرنين براي آنها سدي در برابر دشمنان بسازد ولي مي بينيم كه ذوالقرنين كار كردن و كمك جسمي را بهتر از كمك مالي عنوان ميكنند و از نيروي خود مردم براي ساخت سد استفاده مي كند و با مديريت صحيح كار براي مردمي عقب مانده سدبسيار محكمي در رابر هجوم دشمنان مي سازد .
منابع :
1- قرآن كريم
2- ترجمه قرآن، ايت الله مكارم شيرازي،انتشارات دارالقرآن الكريم ،قم ،سال 1373 ،چاپ دوم
3- تفسير مجمع البيان ،فضل بن حسن طبرسي ،انتشارات ناصر خسرو ،تهران سال1372،چاپ سوم
4- ترجمه تفسير مجمع البيان ،گروهي از مترجمان ،انتشارات فراهاني ،تهران ،سال 1360،چاپ اول
5- تفسير نور ،محسن قرائتي،ناشر مركز فرهنگي درسهايي از قرآن ،تهران ،سال1383،چاپ يازدهم
6- تفسير نمونه –آيت الله مكارم شيرازي و همكاران ،دارالكتب الاسلاميه ،تهران ،سال1374،چاپ اول