متن ذيل، نظرات ايشان پيرامون اهميت دادن به كار در جوامع اسلامي است كه در ادامه جلسه بيست و ششم تفسير ايشان بيان شده است؛
حالا اينكه ميبينيد فرضاً جوامع اسلامي به كار اهميت نميدهند، اينها اسمشان اسلامي است، اما اين اهميت ندادن اسلامي نيست، يا جوامع غربي و يا مثلاً اينكه جامعهي ژاپن براي نفس كار اهميت قائلند، آنها جوامع غير اسلامي هستند، لكن اين حركت و اين صفت و اخلاقشان، صفت و اخلاق ديني و اسلامي است يا اينكه ميبينيد مثلاً يك محقق مسلمان و يك عالم، يا دانشمند مسلمان، براي اينكه علم خود، و دانش خود و فكر خودش را مصرف كند، بفكر اين است كه از اين راه چقدر پول در خواهد آورد؟
فرضاً اگر يك پزشكي است كه به جاي اينكه برود در آزمايشگاه پزشكي يا در مركز تحقيقات پزشكي بنشيند و تحقيقات پزشكي بكند، همان دو ساعت، 3 ساعت را مثلاً در مطب خودش ميگذراند، چون درآمد اين 2 ساعت مطابق چند برابر درآمدش در آزمايشگاه است. و لذا طبيعي است كه يك چنين جامعههايي كه يك چنين انسانهايي دارند، به جايي نميرسند.
صفت اسلامي و ديني
اين خصلت و اين گذشت از راحتي زودگذر و به اصطلاح كوتاه مدت، يك صفت اسلامي و ديني است كه حالا اتفاقاً آن انسان غيرمسلمان به اين صفت آراسته شده
اما فلان محقق غير مسلمان به جاي اينكه برود از معلومات خودش پول بسازد و استفادههاي پولي ببرد، ميرود در آن اطاق و پستوي تاريك و گرم و ناراحت خانهي خودش مينشيند و شروع ميكند، مثلاً روي فلان پديدهي طبيعي كار و مطالعه ميكند و با عشق ورزيدن به او يك دانشي و يك كشف بزرگي را به انسانيت عرضه ميكند.
اين خصلت و اين گذشت از راحتي زودگذر و به اصطلاح كوتاه مدت، يك صفت اسلامي و ديني است كه حالا اتفاقاً آن انسان غيرمسلمان به اين صفت آراسته شده و اين صفت را به كار بسته و اين صفت است كه آن اثر را ميبخشد.
اين خصلتهاي خوب انساني را همهي اديان به مخاطبان خودشان توصيه كردهاند كه بعضي از ملتها بعلت شرايط تاريخي و حاكميتهاي بد و شرايط جغرافيائي و مسائل گوناگوني كه دارند از اين خصلتها به دورند، ولو اينكه اسمشان هم مسلمان است يا متدين به ديني هستند، ولذا طبيعي است كه اينها از آثار اين خصلتها خوب بهره نخواهند برد، اما بعضي از انسانها و بعضي از جوامع ديگر كه بعلت شرايط جغرافيائي و شرايط تاريخي و وضع حكومتها در دنيا برايشان پيش آمده، اينها اين خصوصيات را پيدا كردهاند.
فرض كنيد فشاري كه در جنگ جهاني دوم به ملت ژاپن وارد آمد، اين ملت را آنچنان متحول كرد كه به دنبال پيشرفتها رفتند و به پيشرفتهاي علمي رسيدند.
مقام معظم رهبري
آن ملتي كه اينها را ندارد، ولو اعتقاد ديني هم داشته باشد، اما از دينداري به همين مقدار كاستي دارد نميشود او را يك ملت ديندار دانست
فشارهاي جنگ مثلاً ملتهايي را به كار وا ميدارد. فشار گرسنگي ملت را به كار وا ميدارد. تشويق دولتها ملت را به كار وا ميدارد و همهي اين عوامل موجب ميشود تا اين صفات در بعضي از ملتها رشد كند و در بعضي از ملتها رشد نكند و اين اختصاص ندارد به اينكه اين ملت دين دارد يا نه.
اين صفات، صفات ديني است و آن ملتي كه اينها را ندارد، ولو اعتقاد ديني هم داشته باشد، اما از دينداري به همين مقدار كاستي دارد نميشود او را يك ملت ديندار دانست.
بنابراين اين بشارت دادن انبياء بشارت دادن به يك زندگي راحت و يك آيندهي توأم با همهي زيبائيهاي بشري و انساني با به كار بستن همه تعليمات ديني است و نقطه مقابل مرحلهي انذار يعني ترساندن از يك زندگيي سخت و دشوار به خاطر به كار نبستن، تعاليم ديني و آموزشهاي ديني و استفاده نكردن از راهنمائيهاي دين و عمل نكردن به آنهاست كه از جهات مختلف زندگيي سخت دنيوي در انتظارشان هست.
البته اگر كسي از اين پيغمبر پيروي نكند و رسالت او را هم نپذيرفته باشد، اما عقل خودش را قاضي قرار بدهد و به بعضي از اين تعاليم كه بفهمد درست است عمل بكند، همان سود را در دنيا خواهد برد و اين يك بخشي از انذار و تبشير است.